در این مجموعه
شاهد برنامه ریزی دین در موضوع احتکار خواهیم بود.
الف) نگرش قرآن به احتکار
« والذین یکنزون الذهب و الفضه و لا ینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم.»1
آنهاکه از زر و سیم گنج می سازند و آنها را در راه خدا خرج نمی کنند، بعذابی دردناک مژده ده.
این آیه به ضرورت حرکت بر اساس سیاست گذاری و خط مشی تعیین شده از سوی خداوند در امر گردش منافع و سرمایه و پول تصریح دارد.
ب) نگرش روایات به احتکار:
الف - روایات مبنائی و نگرشی:
1 قال النبی (ص): من جمع طعاما یتربص به الغلاء اربعین یوماً فقد برء من الله و برء الله منه.
پیامبر اکرم (ص) فرمود: هر کس گندمی را به قصد گران شدن آن، چهل روز احتکار کند از خدا بری و خدا از او بری است.2
2 قال الامام علی (ع): الاحتکار داعیه الحرمان3
حضرت علی (ع) فرمود: احتکار عامل محرومیت (بحران) است.
3 قال الامام الصادق (ع): کل حکره تضر بالناس و تغلی السعر علیهم، فلا خیرفیها.4
امام صادق (ع) فرمود هر احتکاری که به مردم زیان برساند و نرخ را بالا ببرد، در آن خیری نیست.
4 قال علی (ع): ...و ذلک (احتکار المنافع، البضائع) باب و مضره للعامه5
حضرت علی (ع) فرمود: این احتکار کالاها و مایحتاج مورد نیاز جامعه، برای همه مردم زیان دارد
5 قال علی (ع): فی العهد الأشتری ... و ذلک (الاحتکار) ... عیب علی الولاه6
حضرت علی (ع) در عهدنامه مالک اشتر: این احتکار عیبی است برای والیان (عوامل حاکمیت) و نشانه ناتوانی مدیریت آن هااست.
6 قال علی (ع): من طبائع الأغمار، إتعاب النفوس فی الاحتکار7
حضرت علی (ع) فرمودند: رنج رساندن به مردم از راه احتکار، از خصلت های مردم جاهل است.
7 قال علی (ع): الاحتکار رذیله8
حضرت علی (ع) فرمودند: احتکار رذیلت (پستی) است و از انحراف روانی سرچشمه می گیرد.
8قال علی (ع): الاحتکار شیمه الفجّار9
حضرت علی (ع) فرمودند: احتکار خصلت فاجران است.
9 قال الامام علی (ع): کن موثر اولاتکن محتکراً10
حضرت علی (ع) فرمود: سرمایه را به گردش بینداز نه اینکه آنرا حبس نمائی.
10 قال النبی (ص): فیما رواه الامام الباقر (ع): أیما رجل اشتری طعاماً فکسبه اربعین صباحاً یرید به غلاء المسلمین، ثم باعه فتصدق بثمنه، لم یکن کفاره لما صنع11
پیامبر اسلام ( ص ) فرمود: هر کس طعامی را بخرد و آنرا چهل روز نگاه دارد، تا مسلمانان را به گرانی دچار سازد، سپس کالای احتکار شده را بفروشد و بهای آنرا صدقه دهد، کفاره آنچه کرده است نخواهد بود.
11 قال النبی (ص): اطلعت فی النار، فرأیت وادیاً فی جهنم یغلی، فقلت: یا مالک لمن هذا؟ قال لثلاثه: المحتکرین و المدمنین الخمر و القوادین12
پیامبر اسلام (ص) : نگاهی به دوزخ افکندم، دره ای دیدم که می جوشید به مالک دوزخ گفتم: ای مالک این دره جای کیست؟ گفت جای سه گروه: محتکران، اشخاص دایم الخمر و دلالان زنا.
این چند روایت مجموعه ی تعابیر مبنائی و نگرشی است که در منابع روائی شیعی و عامه یافت شد. این روایات در مقام تعیین جایگاه محتکر و کردار زشت و ناپسند احتکار است،
احتکار، بر دین و دنیا محتکر زیان می رساند و همچنین احتکار ضرر جامعه و عیب حاکمان آن است و نشانه ضعف مدیریت آن ها است احتکار، خطا، پستی، شرارت و فجور است و شخص محتکر معصیت کار و معلون است و دارای انحراف روانی است و نیز احتکار گناهی جبران ناپذیر است.
پی نوشتها:
1 سوره توبه، آیه 34
2 سفینه البحار، ج ، ص 291
3 غررالحکم / 15
4 دعائم الاسلام ،ج 2 ، ص 35
5 نهج البلاغه / 1017
6 نهج البلاغه / 1017
7 غررالحکم / 304
8 غرر الحکم / 13
9 غررالحکم / 17
10 غرر الحکم / 245
11 وسائل الشیعه، ج 12،ص 314
12 وسائل الشیعه، ج 12 ، 314 315
معنای جمله ی
«امام حسین علیه السلام مظلوم بود»، چیست؟
«ظلم» در مقابل «عدل» به معنای ندادن حق کسی است که صاحب حق است
و امام حسین علیه السلام بدین جهت مظلوم تلقی می شود که
حق ولایت و زعامت بر مسلمین - که از بارزترین امامان علیهم السلام بود -
از آن حضرت گرفته شد.
علاوه بر آن که ،حقی نیز بر عموم مسلمانان داشت
و آن عبارت بود از شناختن و محبت وی
که متأسفانه
به جهت تبلیغات سوء، موقعیت، معنویت و جایگاه رفیع و بلند ایشان نزد مسلمانان،
شناخته نشد
و با حجاب های ظلمانی چون جهالت، خباثت و خیانت،
مقام منیع آن چهره ملکوتی پوشانده شد
و آن جلوه الهی، به طور کامل ظهور و بروز نیافت.
کشته شدن سیدالشهداء علیه السلام در مقابل این دو ظلم،
بسی ناچیز است.
کشتن وی، بزرگ ترین ظلم به آن حضرت نبود؛
بلکه نشناختن او و نشناساندنش،
بزرگ ترین ظلم به ایشان در تاریخ بشریت بوده است.
باید توجه داشت که واژه «مظلوم» با کلمه «مُنْظَلَم» متفاوت است.
«مُنْظَلَم» کسی است که ظلم را می پذیرد و هیچ مقاومتی در برابر آن نمی کند؛
ولی مظلوم کسی است که به او ظلم می شود و او در برابر آن آرام نمی نشیند
و با تمام وجود و امکانات، مبارزه می کند.
در فرهنگ دینی، «ظلم پذیری»، مذموم و «ظلم ستیزی»، پسندیده است.
منبع: مجله پرسمان ، شماره 31
چهارکس نزد حضرت سلیمان آمدند که هر یک حاجتی داشتند:
1- یکی خورشید بود و گفت: ای پیغمبر،
درحق من دعا کن که خداوند مسکنی دهد،
مانند سایر مخلوقات، که پیوسته در شرق و غرب نباشم، سلیمان قبول کرد.
2- دومی مار بود، عرض کرد یا سلیمان،
در حق من از خداوند مسئلت نما که دست و پا به من کرامت کند
مانند سایر حیوانات، که طاقت رفتن روی شکم ندارم، پس قبول کرد.
3- سوم باد بود، گفت: یا نبی الله،
خدا مرا به هر طرف می گرداند، و مرا بی آرام کرده،
دعا کن تابه برکت دعای تو خداوند، مرا مهلت دهد، سلیمان گفت: روا باشد.
4- چهارم آب بود،
عرض کرد ای پیغمبر، خدا مرا سر گردان به اطراف جهان گردانیده
و به هر سو می دواند و مقامی ندارم،
در حق من از خدا مسئلت کن که مرا در ولایتی ساکن گرداند
تا هر کس به من احتیاج دارد به نزد من آید، سلیمان قبول کرد.
سلیمان امر به احضار تمام مرغان نمود،
ضعیف ترین مرغان که او را خفاش گویند، حاضر شد
و سلیمان چهار مطلب را با او مشورت کرد.
و قصد آن حضرت این بود که معرفت و معنویت خفاش را بر مرغان معلوم نماید.
خفاش گفت: یا نبی الله،
اگر آفتاب یکجا قرار گیرد،شب را نتوان از روز امتیاز داد
و فعل خداوند به مصلحت است
و از جمله ی مصالح آن این است که به همه جا برود و هر رایحه ی بدی را پاک کند.
اما آب،
زندگانی هرچیز به او بستگی دارد، اگر در یک جا قرارگیرد،
تمام خلایق در مساقات بعیده هلاک خواهند گردید.
و اما مار،
دشمن بنی آدم است اکنون که دست و پا ندارد،
همه ی خلایق از او در بیم و هراسند
و اگر دست و پا یابد، تمام مخلوقات را برطرف کند.
اما باد،
اگر نوزد خزان و بهاری معلوم نمی شود
و حاصل ها نمی رسد باید به امر خدا به هر نبات و گیاهی بوزد.
سلیمان اقوال را قبول نموده و به آنها گفت.
آنگاه آن چهار کس دشمن خفاش گردیدند.
آفتاب گفت: هر جا او را بیابم پر و بال او را می سوزانم.
باد گفت: از هم پاره پاره اش می کنم.
آب گفت: غرقش می کنم.
مار گفت: به زهر کارش سازم.
چون این چهار دشمن قوی از برای خفاش برخاستند،
به درگاه احدیت بنالید،
که من خلق ضعیفم و این تعصب از برای تو کشیدم
در اصلاح امور بندگان تو،
اکنون به این خصم عظیم چه کنم که تاب مقاومت آنها ندارم.
خطاب از مصدر جلال الهی رسید که:
هر که به ما توکل کند او را نگاه داریم
و هر که امور خود را تفویض نماید پشت و پناه او باشیم...
تو از برای مائی چگونه ازبرای تو نباشیم.
خطاب رسید به خفاش که چنان تقدیر کردیم که:
پرواز کردن تو در شب باشد تا از آفتاب به تو ضرری نرسد.
باد را مَرکب تو قرار دادیم و تو را بر او مسلط کردیم،
تا باد از دهانت بیرون نرود، پرواز نتوانی کرد.
و فضله ی تو را زهر مار ساختیم،
که اگر تا یک فرسخی بوی آن بشنود هلاک شود.
و در حق آب چنان تقدیر کردیم که تو را به آن حاجتی نباشد،
دو پستان در میان سینه ی تو آفریدیم تا همه سال پر از شیر شود،
پس هر وقت تشنه شوی سر بر سینه ی خود گذار و آنچه خواهی بخور.
نکات اخلاقی:
**هیچ خلقتی از خداوند را دست کم نگیریم
که در آن حکمتی نهفته است.
**به فکر انجام تکلیف باشیم و حق را بگوییم،
اگر چه به ضرر ما تمام بشود.
اگر خورشید و آب و هوا و.... هم با ما دشمنی کنند
تا زمانی که خدا را داریم از هیچ نترسیم.
به علم و حکمت خدا اعتماد داشته باشیم
و بدانیم که مصلحت ما همان است که خداوند مفدر فرموده است.
انوار المجالس ملا محمد حسین ارجستانی، مجلس 12 باب 10 ص 260
فتنه های آخر الزمان و راههای رهایی از آن
فتنه های آخرالزمان چنان حق و باطل را ممزوج خواهند کرد
که تنها کسانی می توانند از آنها به سلامت عبور کنند
که دارای بصیرت و استقامت باشند.
فتنه های آخرالزمان چنان حق و باطل را ممزوج خواهند کرد که تنها کسانی می توانند از آنها به سلامت عبور کنند که دارای بصیرت و استقامت باشند. بصیرت بنا به فرمایش مقام معظم رهبری در دوسطح تعریف می شود:
سطح زیرین آن داشتن نگاه توحیدی است که موجب داشتن هدف الهی و تلاش خستگی ناپذیر در راه آن گشته و در حقیقت زمینه همه تلاش ها و مبارزات انسانی در جامعه خواهد بود.
و سطح دیگر آن در حوادث زندگی خودنمایی خواهد کرد، به این شکل که برای اینکه انسان در حوادث زندگی دچار بی بصیرتی نشود، باید پیرامون آنها تدبر کند و از آنها به شکل سطحی و عامیانه عبور نکند و با این سنجش بصیرت پیدا کند، چنانکه امیرالمومنین علی(علیه السلام) می فرماید: "فإنَّمَا البَصیرُ مَن سَمِعَ فَتَفَکَّرَ و نَظَرَ فَأبصَرَ"(1)و به دنبال این بصیرت صبر و ایستادگی تا تحقق اهداف، لازم و اساس کار است و الا یک وزنه سنگین را آدم ضعیفی هم ممکن است، بردارد و یک لحظه سر دست بلند کند؛ لیکن نمی تواند نگه دارد و آن را می اندازد.
فتنه انگیزی میان مسلمانان حرام، بلکه از گناهان کبیره است؛ از این رو، نمّامی و سخنچینی از این جهت که موجب فتنهانگیزی میشود از گناهان کبیره برشمرده شده است. لیکن ایجاد فتنه و اختلاف میان مشرکان برای تضعیف آنان و تقویت جبهه حق جایز است؛ بلکه برخی آن را بر حسب مصلحت و ضرورت، مستحب یا واجب دانستهاند.(2)
معنای فتنه
فتنه را در لغت، امتحان و آزمودن معنا کردهاند.(3) این واژه معمولاً درباره آن دسته از امتحاناتی به کار برده میشود که با تلخی و سختی همراه است.(4)
در «قرآن کریم»، این واژه برای همین معنا،(5) بستن راه و بازگرداندن از مسیر حق،(6) شرک و کفر،(7) افتادن در معاصی و نفاق،(8) اشتباه گرفتن و تشخیص ندادن حق از باطل،(9) گمراهی،(10) کشتار و اسارت،(11) تفرقه و اختلاف میان مردم(12) و ... به کار رفته است.
صحابه و تابعین با تفاوت آراءشان روایات متعددی را نقل نموده اند که پیامبر اکرم (ص ) مردم را از فتنه و آشوب های بعد از خود برحذر داشته است. و در میان صحابه، حذیف? بن یمان در علم و آگاهی به روایات فتنه ها معروف بوده، زیرا وی در پرستش نمودن از پیامبر (ص ) درباره آشوب ها و حفظ آن روایات اهتمام می ورزید. از این رو بسیاری از رویات مربوط به فتنه ها را در منابعی می یابیم که با ذکر سند و نسبت به حذیفه از پیامبر (ص ) و یا از امیرمؤمنان علی (ع ) نقل شده، زیرا حذیفه از یاران خاص آن حضرت نیز بوده است.(13)
حضرت علی(ع)، منشأ فتنهها را چنین بیان نمودهاند:
«همانا از دو خصلت بر شما هراسانم؛ پیروی از هوای نفس و آرزوی طولانی، امّا پیروی از هوای نفس از حق باز می دارد و امّا آرزوی دراز، آخرت را در طاق نسیان می نهد. همانا دنیا، پشتکنان، کوچ کرده و می رود و آخرت، کوچ کرده و به سوی ما می آید و هر کدام را فرزندانی است. پس شما از فرزندان آخرت باشید و از فرزندان دنیا نباشید؛ زیرا امروز کار هست و محاسبه نیست و فردا محاسبه هست و کار نیست و همان فتنه ها و آشوب ها از هواپرستی آغاز میشود و از احکام بدعت و خود پرداخته، شروع می گردد. در این احکام خود پرداخته با خدا مخالفت می شود و مردانی در عهدهدار شدن آنها، به جای مردانی دیگر می نشینند.
اگر حق خالص در میان بود، اختلاف به چشم نمی خورد و اگر باطل محض در میان بود، بر هیچ خردمندی پوشیده نمی ماند؛ لیکن مشتی از حق و مشتی از باطل برگرفته شده و با هم آمیخته گردیده و اینجاست که شیطان به دوستداران خود چیره می گردد و کسانی رهایی می یابند که از طرف خداوند، عاقبت نیکی برای آنها رقم خورده باشد.
امیرالمومنین(ع)در نقلی از رسول خدا(ص) می فرماید:
«چگونه خواهید بود، زمانی که فتنه ای شما را در برگیرد که در آن کودکان بیش از آن به نظر می رسند که هستند [سنّ و سالشان بیشتر به نظر می رسد] و جوانان به پیری می رسند. مردم به کژراهه می روند و آن را چونان سنّت خویش می گزینند و هر گاه بخشی از آن به روش درست تبدیل گردد، گفته می شود سنّت دگرگون شده است و این در نظر مردم کاری زشت آید و در پی آن، بلایا شدّت یابند و نسل به اسارت برده شود. سپس فتنه و آشوب آنان را بکوبد؛ چنان که آتش هیزم را می کوبد و آسیاب طعمه خود را. آنها دین می آموزند؛ امّا نه برای خدا و دانش می جویند؛ امّا نه برای عمل و به وسیله کار آخرت، دنیا را می طلبند.»(14)
مصادیق فتنهها
حضرت امیر(ع) از رسول خدا(ص) نقل کرده که فرمودند:
برای امتم بیش از هر چیز از گمراهی پس از معرفت، فتنههای گمراه کننده و شهوت، شکم و فرج بیمناکم.(15)
در بیانات آن حضرت، صحبت از فتنه فراگیری است که در آخرالزّمان، میان تمام مسلمانان رخ میدهد که تا زمان ظهور ادامه مییابد.
امیرالمومنین(ع)در نقل دیگری از رسول خدا(ص) می فرماید:
«جبرئیل به نزدم آمد و گفت: یا محمّد! به زودی در امّتت فتنه به پا خواهد شد. پرسیدم: چگونه از آن میتوان خارج شد؟ گفت: در کتاب خدا خبر پیشینیان و آنها که پس از شما میآیند و حکم (آنچه) ما بین شما (رخ میدهد) آمده است. فاصل میان حقّ و باطل است و هزل نیست، هر ستمکاری که بدان عمل نکند، خداوند او را در هم میشکند و هر کس جز در آن به دنبال هدایت باشد، خداوند گمراهش خواهد ساخت. ریسمان محکم الهی و ذکر حکیم و صراط مستقیم است.»(16)
در دیگر روایات حضرت امیر(ع)، دسته نجات یابنده را خود و شیعیانشان(17) و تمام پیروان خویش،(18) معرفی نمودهاند.
«رسول خدا(ص) به من فرمود: «شبی که مرا به آسمانها بردند، قصرهایی دیدم که از یاقوت سرخ و زبرجد سبز و درّ و مرجان و طلای خالص بود، کاهگل آنها از مشک خوشبو و خاکش از زعفران و دارای میوه و نخل خرما و انار بود و حوریه و زنهای زیبا و نهرهای شیر و عسل که بر روی درّ و جواهر می گذشت و در کنار آن دو نهر خیمه ها و غرفه هایی بنا شده بود و در آنها خدمتکارها و پسرانی بودند و فرشهایش از استبرق و سندس و حریر بود و طنابهایی در آنها بود.
گفتم: «ای حبیب من، جبرئیل! این قصرها از آن کیست؟ و قصّه آنها چیست؟»
جبرئیل گفت: این قصرها و آنچه در آن است و چندین برابر آن، مخصوص شیعیان برادرت و جانشین تو، پس از تو بر امّت علی است و ایشان را در آخرالزّمان به نامی که دیگران را آزار دهد، بخوانند. آنها را رافضه (واگذارندگان) خوانند، در صورتی که این نام برای آنان زینت است؛ زیرا ایشان باطل را واگذارده و به حق چنگ زده اند و سواد اعظم اینانند و اینها مخصوص شیعیان فرزندت حسن، پس از اوست و برای شیعیان برادرش حسین، پس از اوست و برای شیعیان فرزندش علیّ بن الحسین بعد از اوست و برای شیعیان فرزندش محمّد بن علی پس از اوست و مخصوص شیعیان فرزندش جعفر بن محمّد پس از اوست و برای شیعیان فرزندش علیّ بن الحسین بعد از اوست و برای شیعیان فرزندش محمّد بن علی بعد از او و برای شیعیان فرزندش حسن بن علی پس از او و برای شیعیان فرزندش محمّد المهدی پس از اوست. ای محمّد! اینان امامان پس از تو نشانه های هدایت و چراغهای روشن در تاریکی ها هستند، شیعیانشان تمامی فرزندان تو هستند و دوستداران آنها پیروان حق و دوستان خدا و رسولند که باطل را واگذارده و از آن دوری کرده اند و آهنگ حق نموده و از آن پیروی کرده اند، آنها را در زمان زندگیشان دوست داشته و پس از مرگشان زیارت کنند، درصدد یاری آنهایند و به دوستی آنها اعتماد کنند، رحمت خدا بر ایشان باد؛ زیرا او آمرزنده و مهربان است.»
شدّت این فتنه را از آنجا میتوان دریافت که ایشان میفرمایند:
«...اگر کسی را با ده طناب در جبهه حق بسته باشند، باز او را به باطل میکشانند و به عکس.»(19)
سختی این فتنهها برای مؤمنان نیز از این روایت قابل درک است که ایشان از رسول خدا(ص) نقل نمودند که فرمود:
«زمانی بر مردم میآید که دل مؤمن در نهادش آب می شود، همان طور که سرب در آتش آب می شود و نیست سبب آن، مگر اینکه فتنه ها و بدعتهایی را که در دین آنها ظاهر گشته مشاهده میکند و توانایی تغییر و بر طرف ساختن آنها را ندارد.»(20)
در جای دیگر از حضرتش نقل شده که: «مؤمنان آخرالزّمان از کنیزان پستتر شمرده خواهند شد.»(21)
آثار بروز فتنهها در جامعه
هر چند فتنهها سختیها و تلخیهای خاصّ خود را به دنبال میآورد؛ لیکن شیرینیهایی در پی آن نصیب مؤمن میشود که شاید از هیچ راه دیگری تحصیل آنها برای مؤمن ممکن نباشد:
ـ از فتنههای آخرالزّمان کراهت نداشته باشید که منافقان را نابود میکنند.(22)
ـ در ضمن وصایای رسول خدا(ص) به امیرمؤمنان(ع) آمده است: «ای علی! شگفتآورترین مردم از نظر ایمان و بزرگترین آنان از نظر یقین، مردمانی باشند که در آخرالزّمان پیامبری ندیدند و امام هم از نظرشان پنهان شده، پس به همان سیاهی و سفیدی کتاب ایمان آورده اند.»(23)
امام صادق(ع) فرمود:
«پس از آنکه عثمان کشته شد و با امیرالمؤمنین(ع) بیعت شد، آن حضرت بر فراز منبر تشریف برد و خطبه ای خواند که امام صادق(ع) آن خطبه را بیان فرمودند. حضرت امیر(ع) در آن خطبه میفرماید: «هان که گرفتاری شما به گرفتاری همان روز که خداوند پیغمبرش را برانگیخت، بازگشت نموده است. سوگند به آنکه او را به حق برانگیخت، حتماً باید گرفتار وسوسه شوید و غربال گردید تا آنکه زیرورو شوید و بالا و پایین گردید و حتماً باید افرادی که کوتاه آمده اند، پیشی گیرند و آنانی که پیشی گرفته اند، کوتاه بیایند. به خدا قسم هیچ نشانه ای را پنهان نکرده ام و هیچ دروغی نگفته ام و مرا از این مقام و چنین روز آگاهی بود.»(24)
مسلّماً هر آزمونی که سختتر باشد، بسیاری نمیتوانند در آن قبول شوند، در عین آنکه آن عدّهای که توفیق و پیروزی مییابند، تعدادی اندک بوده و جایگاهی رفیع خواهند داشت.
** راه ، رهایی از فتنه های آخرالزمان
راه رهایی از این فتنه های آخرالزمانی در بیانات امیرمؤمنان(ع) در دو قالب عمومی و فردی قابل دسته بندی است. راه عمومی همان تمسک به قرآن و اهل بیت(ع) است. راه فردی که به برخی از صحابه توصیه می شده ـ الزاماً شامل همگان نبوده ـ سکوت، قعود و... است.
روایت مربوط به تمسک به قرآن را پیش از این مرور کردیم.(25) دربارة تمسک به اهل بیت(ع)، روایات متعددی از امیرمؤمنان(ع) نقل شده که با توجه به جامعیت روایت ذیل و دربرداشتن راه تحقق آن، از بیان دیگر موارد خودداری و به نقل همین مورد اکتفا می کنیم.(26)
امیر مؤمنان(ع) در ضمن خطبه ای بلند راه هایی را برای رهایی از فتنه ها و مصون ماندن از عذاب الهی که فرجام فرو افتادگان در آنهاست فراروی مؤمنان نهادند. در اینجا به مناسبت، به فرازهایی از این سخن گران سنگ توجه می کنیم:
من و رسول خدا(ص) بر لب حوض هستیم و خاندان ما با ما هستند پس هر کس ما را بخواهد باید گفتار ما را بگیرد و به کردار ما عمل کند زیرا ما خاندانی هستیم که شفاعت از آن ماست. برای دیدار ما در کنار حوض با هم رقابت کنید، چون ما دشمنان را از آن دور و دوستانمان را از آن سیراب می سازیم. هر کس از آن آب نوشد هرگز تشنه نشود، و حوض ما پر است و از دو آبریز بهشتی در او ریخته می شود؛ یکی «تسنیم» و دیگری «معین». در دو طرف این حوض، زعفران است. کسی را بر ما نمی گزیدند ولی اوست که از بندگانش هر که را بخواهد ویژه رحمتش کند، پس خدا را ستایش می کنم بدین نعمت ها که مخصوص شما قرار داده و بر حلال زادگی شما، چون یاد ما خانواده، شفای هر درد، بیماری و وسوسة شک آور است، و البته دوستی ما خشنودی خداست، و هر کسی که راه ما را گیرد، فردا در «حظیر القدس» و «فردوس برین» با ماست، و منتظر امر ما همچون کسی است که در راه خدا به خونش غلتد، و هر که فریاد ما را بشنود ولی ما را یاری نکند خدا به رو بر سر دو سوراخ بینی او را در دوزخ سرنگون سازد.
1. استقامت و تقیّه در برابر دشمنان: ما درِ گشایش، چون مبعوث شوند و همه راه ها بر مردم بسته شود، ماییم «باب حطّه» که در اسلام است هر کس در او آید نجات یابد و هر که از آن دور شود فرو افتد. خدا به ما آغاز کرد و به ما پایان داد و آنچه را بخواهد به ما می زداید و به ما پایدار سازد و به ما باران فرود آید، مبادا فریبنده شما را از خدا فریب دهد، اگر بدانید درماندن شما میان دشمنانتان و تحمّل اذیت ها چه اجری دارید چشم شما روشن شود، و اگر مرا نیابید چیزهایی بینید که آرزوی مرگ کنید از ستم و دشمنی و خودبینی و سبک شمردن حق خدا و ترس، چون چنین شود همه به رشته خدا بچسبید و از هم جدا نشوید، و بر شما باد به صبر و نماز و تقیّه.
2. ثبات و دوری از رنگ به رنگ شدن: و بدانید که خداوند دشمن میدارد بندگان متلوّن و همه رنگ خود را، پس از حق و ولایت اهل حق دور نشوید چون هر کس دیگری را جای ما برگزیند نابود است و هر که پیرو آثار ما شود به ما پیوندد، و هر که از غیر راه ما رود غرق شود همانا برای دوستان ما فوج هایی از رحمت خداست و برای دشمنان ما فوج هایی از عذاب خدا، راه ما میانه است، و رشد و صلاح در برنامه ماست، بهشتیان به خانه های شیعیان ما چنان نگاه می کنند که ستاره درخشان را در آسمان می بینند.
3. پرهیز از دنیاگرایی: هر کس از ما پیروی کند گمراه نشود، و هر که منکر ما شود هدایت نگردد، و نجات نیابد آنکه بر زبان ما کمک دهد دشمن ما را و یاری نشود آنکه ما را وابگذارد. پس به طمعِ دنیای پوچ و بی ارزشی که سرانجام از شما دور شود و شما نیز از آن زوال یابید از ما روی نگردانید، زیرا هر کس دنیا را بر ما ترجیح دهد افسوس فراوان دارد. خداوند متعال [از زبان این فرد] می فرماید: «ای وای بر من که جانب امر خدا را فرو گذاشتم و در حقّ خود ظلم و تفریط کردم».(27)
4. شناخت حقّ امامان معصوم(ع): چراغ راه مؤمن شناخت حق ماست، و بدترین کوری نابینایی فضیلت ماست که با ما بی جهت و بدون گناه به دشمنی برخاسته فقط به جرم اینکه ما او را به سوی حق و دوستی خواندیم و دیگران او را به سوی فتنه دعوت کردند، آنها را بر ما ترجیح داد. ما را پرچمی است که هر که در سایة آن درآید، او را جا دهد و هر که بسوی او پیش تازد پیروز است و هر که از آن واماند نابود، و هر که بدان چنگ زند نجات یابد، شمایید آبادگران زمین که (خداوند) شما را در آن جای داد تا ببیند چه می کنید، پس مراقب خدا باشید در آنچه از شما دیده می شود، بر شما باد به راه روشن بزرگ تر، در آن بروید که دیگری جای شما را نگیرد. سپس حضرت این آیة قرآن را تلاوت فرمود: «به سوی آمرزش پروردگارتان بشتابید و به راه بهشتی که عرضش به قدر پهنای آسمان و زمین است و آن برای اهل ایمان به خدا و پیمبرانش مهیا گردیده».(28)
5. پیشه کردن تقوی: پس بدانید شما به بهشت نمی رسید مگر به تقوی، و هر که رها سازد پیروی از آنکه خدا فرمان اطاعت او را داده، برانگیخته شود برای او شیطانی که قرین و مونس او گردد.
6. عدم سازش با ستمکاران: شما را چه باشد که به دنیا تکیه کردید، و به ستم خشنودید، و فرو گذاشتید آنچه را که عزت و سعادت شما و نیروی علیه ستمگران در آنست، نه از خدایتان شرم دارید، و نه به حال خود فکر می کنید. شما در هر روز ظلم می شوید ولی از خواب بیدار نمی گردید، و سستی شما پایان نپذیرد، آیا نمی بینید دین شما کهنه می شود و شما سرگرم دنیایید، خدای بزرگ می فرماید: «و شما مؤمنان هرگز نباید با ظالمان همدست و دوست باشید و گر نه آتش کیفر آنان در شما هم خواهد گرفت و در آن حال جز خدا هیچ دوستی نخواهید یافت و هرگز کسی، یاری شما نخواهد کرد».(29)و(30)
روایاتی که مخاطبش افراد متوسطی است که در فتنه ها احتمال لغزششان بیش از نجات به نظر می آید از این قرارند:
7. ذکر و یادآوری همیشگی: دانشمند آن کس است که ارزش خویش را بشناسد، در نادانی مرد همین بس که قدر خود را نشناسد و دشمن ترین بندگان نزد خدا همانا بنده ای است که خدا او را به خودش واگذارد، سرگردان و حیران از راه راست باشد و هدفش را نداند چیست و بدون راهنما راه را بپیماید. اگر به سوی کسب مال دنیا دعوت شود اجابت می کند اگر به سوی آخرت دعوت شود کاهلی می کند گویا عملی را که برای دنیا انجام می دهد بر او واجب است و آنچه برای آخرت انجام می دهد از او ساقط. اینها در زمانی است که در آن زمان کسی سالم نمی ماند جز مؤمنی که دائم الذکر است و کم اذیت، که اگر حاضر باشد کسی او را نشناسد و اگر غایب باشد جستجویش نکنند.
8. عدم اشاعة گناه: اینان چراغ های هدایت و مشعل های فروزان برای شبروان هستند و برای سخن چینی و فساد در گردش نیستند، نادان و سفیه نباشند که گناهان را انتشار دهند و اشاعه فاحشه کنند. خداوند درهای رحمتش را بروی اینان می گشاید و از ایشان عذاب سختش را برطرف می کند. ای مردم همانا روزگاری می آید که مردم فقط به اسم اسلام بی نیاز باشند و از اسلام خبری نباشد آن چنان که ظرف تنها به آنچه که در آن ریخته می شود بی نیاز باشد.(31)
به امید آنکه خداوند همة ما را از شرّ فتنه های آخرالزمان برهاند و از تمام ابتلائات این دوره سربلند بیرون آورد. انشاءالله
پینوشتها:
1- نهج البلاغه، خطبه 153.
2- جواهر الکلام، ج22، ص73.
3- تهذیب اللغـة، ج 14، ص 296؛ مقاییس اللغـ[، ج 4، ص 472.
4- النهایـة، ج 3، ص410.
5- عنکبوت، آیه 2.
6- مائده، آیه 49.
7- بقره، آیه 193.
8- حدید، آیه 14.
9- انفال، آیه 73.
10- مائده، آیه 41.
11- نساء، آیه 101.
12- توبه، آیه 47.
13- کتاب عصر ظهور ( علامه کورانی )
14- روضه کافی، ص58.
15- السنن الوارده، ص37.
16- تفسیر عیْاشی، ج 1، ص 3.
17- بحارالانوار، ج 24، ص 146.
18- بحارالانوار، ج 28، ص 10.
19- الصّراط المستقیم، ج 2، ص 153.
20- امالی طوسی، ج 2، ص 132.
21- فتن ابن حماد، ص123.
22- کنز العمّال، ج 11، ص 189.
23- من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 366.
24- الغیبة نعمانی، ص 201.
25- الدرالمنثور، ج2، ص227.
26- کمال الدین، ج2، ص654.
27- زمر، آیة 56.
28- حدید، آیة 21.
29- هود، آیة 113.
30- نهج السعاده، ج3، ص421.
31- إرشاد القلوب إلی الصواب، ج 1، ص 35.