معنای جمله ی
«امام حسین علیه السلام مظلوم بود»، چیست؟
«ظلم» در مقابل «عدل» به معنای ندادن حق کسی است که صاحب حق است
و امام حسین علیه السلام بدین جهت مظلوم تلقی می شود که
حق ولایت و زعامت بر مسلمین - که از بارزترین امامان علیهم السلام بود -
از آن حضرت گرفته شد.
علاوه بر آن که ،حقی نیز بر عموم مسلمانان داشت
و آن عبارت بود از شناختن و محبت وی
که متأسفانه
به جهت تبلیغات سوء، موقعیت، معنویت و جایگاه رفیع و بلند ایشان نزد مسلمانان،
شناخته نشد
و با حجاب های ظلمانی چون جهالت، خباثت و خیانت،
مقام منیع آن چهره ملکوتی پوشانده شد
و آن جلوه الهی، به طور کامل ظهور و بروز نیافت.
کشته شدن سیدالشهداء علیه السلام در مقابل این دو ظلم،
بسی ناچیز است.
کشتن وی، بزرگ ترین ظلم به آن حضرت نبود؛
بلکه نشناختن او و نشناساندنش،
بزرگ ترین ظلم به ایشان در تاریخ بشریت بوده است.
باید توجه داشت که واژه «مظلوم» با کلمه «مُنْظَلَم» متفاوت است.
«مُنْظَلَم» کسی است که ظلم را می پذیرد و هیچ مقاومتی در برابر آن نمی کند؛
ولی مظلوم کسی است که به او ظلم می شود و او در برابر آن آرام نمی نشیند
و با تمام وجود و امکانات، مبارزه می کند.
در فرهنگ دینی، «ظلم پذیری»، مذموم و «ظلم ستیزی»، پسندیده است.
منبع: مجله پرسمان ، شماره 31
چهارکس نزد حضرت سلیمان آمدند که هر یک حاجتی داشتند:
1- یکی خورشید بود و گفت: ای پیغمبر،
درحق من دعا کن که خداوند مسکنی دهد،
مانند سایر مخلوقات، که پیوسته در شرق و غرب نباشم، سلیمان قبول کرد.
2- دومی مار بود، عرض کرد یا سلیمان،
در حق من از خداوند مسئلت نما که دست و پا به من کرامت کند
مانند سایر حیوانات، که طاقت رفتن روی شکم ندارم، پس قبول کرد.
3- سوم باد بود، گفت: یا نبی الله،
خدا مرا به هر طرف می گرداند، و مرا بی آرام کرده،
دعا کن تابه برکت دعای تو خداوند، مرا مهلت دهد، سلیمان گفت: روا باشد.
4- چهارم آب بود،
عرض کرد ای پیغمبر، خدا مرا سر گردان به اطراف جهان گردانیده
و به هر سو می دواند و مقامی ندارم،
در حق من از خدا مسئلت کن که مرا در ولایتی ساکن گرداند
تا هر کس به من احتیاج دارد به نزد من آید، سلیمان قبول کرد.
سلیمان امر به احضار تمام مرغان نمود،
ضعیف ترین مرغان که او را خفاش گویند، حاضر شد
و سلیمان چهار مطلب را با او مشورت کرد.
و قصد آن حضرت این بود که معرفت و معنویت خفاش را بر مرغان معلوم نماید.
خفاش گفت: یا نبی الله،
اگر آفتاب یکجا قرار گیرد،شب را نتوان از روز امتیاز داد
و فعل خداوند به مصلحت است
و از جمله ی مصالح آن این است که به همه جا برود و هر رایحه ی بدی را پاک کند.
اما آب،
زندگانی هرچیز به او بستگی دارد، اگر در یک جا قرارگیرد،
تمام خلایق در مساقات بعیده هلاک خواهند گردید.
و اما مار،
دشمن بنی آدم است اکنون که دست و پا ندارد،
همه ی خلایق از او در بیم و هراسند
و اگر دست و پا یابد، تمام مخلوقات را برطرف کند.
اما باد،
اگر نوزد خزان و بهاری معلوم نمی شود
و حاصل ها نمی رسد باید به امر خدا به هر نبات و گیاهی بوزد.
سلیمان اقوال را قبول نموده و به آنها گفت.
آنگاه آن چهار کس دشمن خفاش گردیدند.
آفتاب گفت: هر جا او را بیابم پر و بال او را می سوزانم.
باد گفت: از هم پاره پاره اش می کنم.
آب گفت: غرقش می کنم.
مار گفت: به زهر کارش سازم.
چون این چهار دشمن قوی از برای خفاش برخاستند،
به درگاه احدیت بنالید،
که من خلق ضعیفم و این تعصب از برای تو کشیدم
در اصلاح امور بندگان تو،
اکنون به این خصم عظیم چه کنم که تاب مقاومت آنها ندارم.
خطاب از مصدر جلال الهی رسید که:
هر که به ما توکل کند او را نگاه داریم
و هر که امور خود را تفویض نماید پشت و پناه او باشیم...
تو از برای مائی چگونه ازبرای تو نباشیم.
خطاب رسید به خفاش که چنان تقدیر کردیم که:
پرواز کردن تو در شب باشد تا از آفتاب به تو ضرری نرسد.
باد را مَرکب تو قرار دادیم و تو را بر او مسلط کردیم،
تا باد از دهانت بیرون نرود، پرواز نتوانی کرد.
و فضله ی تو را زهر مار ساختیم،
که اگر تا یک فرسخی بوی آن بشنود هلاک شود.
و در حق آب چنان تقدیر کردیم که تو را به آن حاجتی نباشد،
دو پستان در میان سینه ی تو آفریدیم تا همه سال پر از شیر شود،
پس هر وقت تشنه شوی سر بر سینه ی خود گذار و آنچه خواهی بخور.
نکات اخلاقی:
**هیچ خلقتی از خداوند را دست کم نگیریم
که در آن حکمتی نهفته است.
**به فکر انجام تکلیف باشیم و حق را بگوییم،
اگر چه به ضرر ما تمام بشود.
اگر خورشید و آب و هوا و.... هم با ما دشمنی کنند
تا زمانی که خدا را داریم از هیچ نترسیم.
به علم و حکمت خدا اعتماد داشته باشیم
و بدانیم که مصلحت ما همان است که خداوند مفدر فرموده است.
انوار المجالس ملا محمد حسین ارجستانی، مجلس 12 باب 10 ص 260